تاريخ انتشار :شنبه 5 مارس 2022.::. ساعت : 1:34 ق.ظ
فاقدديدگاه

سرباز میهن؛ حسینعلی صدآفرین سربازی که به تنهایی با روس جنگید

حسینعلی صدآفرین قهرمان گمنامی که در پاسگاه کلوزِ اردبیل، یک تنه مقابل لشکر متجاوز روسیه جنگید.

در سال ۱۲۷۵ (هـ. ش)  کودکی از مادر زاده شد. پدر نام او را حسنعلی گذاشت.

حسینعلی قدی کشیده و هیکلی چهارشانه داشت. چشمانی زاغی و موهایش پر پشت بود.

سیبل کلفتی داشت و آن را تا انتهای بناگوش کشیده بود. صفتی لوطی گرانه و مرامی علی وار داشت.روحیه ی حماسی و سلحشوریش باعث شده بود که در اسب سواری و تیراندازی نمونه باشد.

او در سی و هشت سالگی و در سال ۱۳۰۳ (هـ.ش) درست یک سال قبل از تاجگذاری رضا شاه به استخدام قشون قاجار درآمد. بعد از تاجگذاری رضا شاه وارد ژاندارم و معاون پاسگاه مرزی کلوز (پاسگاه صدآفرین فعلی) شهرستان نمین شد. حسینعلی با دختری سیده از اهل زنجان ازدواج می کند و از او صاحب دو پسر می گردد.

آنها در روستای خواجه بلاغ در منزل شخصی فردی به نام سرهاد یوسفی سکونت می کنند. اخلاق پسندیده و شجاعت بی نظیر این مرد بزرگ باعث شده بود اهالی روستای خواجه بلاغ و روستاهای مجاور او را بسیار عزیز میداشتند.

مردم شریف شهرستان نمین می گویند: حسینعلی اسب سفید رنگ و تیزروی داشت.هر وقت با تفنگ بر روی اسب می نشست و در کوه ها جولان می داد به نظر می رسید لشکری عظیم از مرز کل آذرباییجان محافظت می کند.

سرنوشت حسینعلی صدآفرین

سرنوشت او وقتی رقم خورد که در سوم شهریور ۱۳۲۰ شمسی، درست ۱۱ روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل و روزولت آزادی استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیه ملل جهان به رسمیت شناخته بودند، کشور بی طرف ایران از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و نیروهای شوروی و انگلستان با توسل به همان شیوه‌هایی که به دشمنان خود نسبت می‌دادند، به ایران حمله کردند.

فجیع‌ترین جنایت نیروهای شوروی در حمله به ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ در شهرستان بیله‌سوار مغان رخ داد به طوری که در جریان این حمله نابرابر، همه سربازان مستقر در بیله‎ سوار تا آخرین نفس جنگیده و در راه میهن به شهادت رسیدند و در پی حمله متجاوزان قوی روس و ارتش شوروی، تعدادی از اهالی بیگناه شهر نیز جان خود را از دست دادند.

نیروهای روسیه در آن تاریخ از چندین نقطه شمالی ایران از جمله جلفا، خداآفرین، بیله‌سوار، گرمی، آستارا و نمین به خاک ایران وارد شده و شهرهای شمالی ایران را به اشغال خود درآوردند.

در سوم شهریور ۱۳۲۰(هـ.ش) ارتش روس از جمله قفقاز وارد خاک آذربایجان می شود وقتی این خبر به رئیس پاسگاه کلوز می رسد. از ترس جان به تمام نیروهایش دستور می دهد سلاح ها را برداشته و پادگان را ترک کنند.

حسینعلی هر چه تلاش می کند تا آنها را برای دفاع از وطن راضی کند اما نمی تواند ناچار از رئیس پاسگاه خواهش می کند: از افرادش بخواهد حداقل، فشنگ سلاح هایشان را به او بدهند و خودشان پاسگاه را ترک کنند.

حسینعلی ناچار تنهای تنها فقط با یک تفنگ و مقداری فشنگ می ماند. وقتی روس ها به پایین پادگان کلوز که در ارتفاع قرار دارد می رسند با مقاومت سر سختانه حسینعلی رو به رو می شوند. روس ها یکی را مأمور می کنند تا با صدای بلند پادگان را به تسلیم شدن بخواند. حسینعلی اول از همه او را هدف قرار می دهد و به درک واصل می کند.روسها وقتی مقاومت را می بیند شروع به زدن توپ و تفنگ به پادگان می کنند. حسینعلی با شجاعت تمام تا آخرین فشنگ با روسها می جنگد.

ژنرال روسها وقتی شجاعت یک سرباز وطن پرست را مشاهده می کند به افرادش دستور می دهد زنده او را دستگیر کنند.

سربازان روسی پادگان کلوز را به محاصره در می آورند تا حسینعلی را زنده دستگیر بکنند اما حسینعلی مردی نبود که به این آسانی دست در بند بیگانگان گذارد.سربازان روسی وقتی مطمئن می شوند فشنگی برای حسینعلی باقی نمانده است به داخل پادگان یورش می برند تا او را دستگیر کنند. حسینعلی با دست خالی با آنها مبارزه می کند.در این مبارزه نابرابر هر لحظه که می گذشت بر تعداد نفرات روس ها افزوده می شد تا اینکه حسینعلی از نفس می افتد.ژنرال روسی با دیدن شجاعت بی بدیل او به سربازانش دستور می دهد: او را رها کنند.

توپخانه دشمن پاسگاه را ویران کرده و به علت طولانی شدن درگیری فشنگ‌های اسلحه حسینعلی سرباز جان فدای وطن نیز تمام شده و او با مشاهده اتمام فشنگ، برای این که اسلحه‌اش به دست دشمن نیافتد، اسلحه خود را با کوبیدن بر سنگ می‌شکند و کار به درگیری تن به تن با قوای روس می‌کشد.

حسینعلی در این درگیری به شهادت می‌رسد و سربازان روس وقتی متوجه می‌شوند که فقط یک نفر با آنها می‌جنگیده، با قساوت تمام، سر از تن این سرباز غیرتمند ایرانی جدا می‌کنند.

فرمانده نیروهای روس وقتی اسم شهید را می‌پرسد، او را حسینعلی صدآفرین معرفی می‌کنند و از این که نیروهای تحت امرش این سرباز غیور ایرانی را کشته اند، سربازان روس را مؤاخده می‌کند و با تحسین شجاعت این سرباز ایرانی، او را به جای “صدآفرین”، با لقب “هزار آفرین” خطاب می‌کند.

اهالی روستای خواجه بلاغی در نزدیک پاسگاه کَلوَز که در حین جنگ روستا را خالی کرده و نتوانسته بودند همسر و فرزندان حسینعلی را با خود ببرند، در حالی که فقط چراغ خانه حسینعلی روشن مانده بود، به محل زندگی خود و به سراغ پاسگاه رفته و با جنازه شهید راه وطن حسینعلی مواجه می‌شوند.همسر حسینعلی با ۲ پسر و همسرش که مربی قرآن و ساکن روستا بود، به همراه اهالی روستا و ملامرتضی سیدحسینی پیله رود بر پیکر او نماز می‌خوانند و جنازه این مدافع وطن در همان پاسگاه به خاکم
می‌سپارند.

سال ۱۳۷۴ همسر این شهید که در زنجان زندگی می‌کرد، بر سر مزار حسینعلی صدآفرین حضور یافته و از ۲۰ متری مزار، سینه‌خیز تا سر خاک او می‌رود و اشک‌ریزان مزار او را زیارت می‌کند.

چند سال پیش نیز شخص غیوری به نام طومار جعفری از اهالی روستای خواجه بلاغی آرامگاه این سرباز وطن را در این منطقه مرزی پاسگاه بازسازی کرد.

چند سال بعد پاسگاه کَلوَز که در ۳۵ کیلومتری شمال غرب شهرستان نمین و در نقطه صفر مرزی ما بین روستای خواجه بلاغی و خوش‌آباد پیله‌رود قرار دارد، به علت دلاوری‌های حسینعلی صدآفرین در برابر قوای متجاوز روس به نام پاسگاه “صدآفرین” تغییر نام یافت.

نظرات بسته شده است.