تاريخ انتشار :دوشنبه 7 جولای 2014.::. ساعت : 1:03 ق.ظ
فاقدديدگاه

با سالکان رمضان

موسی فردی* 

رایحه ی دلنواز وصال همراه با نسیم خوش یاس ها ی روییده در مزرعه ملکوت فضای بیکران هستی را در هاله ی نورانی و عطرآگین ” هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ ” پیچانده است و سروش پژواک دل انگیز ” کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ ” را در بیکران سبز جان آرام شوریدگان می گستراند و دریای ساکن دلها را با امواج موزون ” هَذا شَهرٌ عَظَّمتَهُ و کَرَّمتَه ” به تلاطم می کشاند ، جویبارهای زلال ” تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ ” از ینبوع و سرچشمه ” رحمة الله واسعة ” بر سرزمین تفتیده جان خاکیان جاری می شود و گلریزه های رنگا رنگ ” یا عَلِىُّ یا عَظیمُ ” را به روی موج های نرمگین خود به همراه می آورد .
ثری و ثریا بوی خدا را گرفته اند ، گرما و حرارت حضور کروبیان و ملایک پیکر سرد و منتظر منتظران را دربرمی گیرد و چشم دل عارفان در چشمخانه هستی به نوری لایتناهی دوخته می شود و از ورای نورها ” ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً ” اندیشه عارفان را متلاطم کرده و آنها به دست افشانی می پردازند .
شمیم دلپذیر ” هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی فَرَضْتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ ” خواب غفلت را از اجزای هستی می گیرد و عَلَم ظفر وارستگان مجاهد در سنگر رجب و شعبان به اهتزاز در می آید و ملایک و ارواح مقدسه نوید حضور را با تَرَّنم و آواز ” یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ ” در سرزمین خاکی متصل به ملکوت به گوش اهل شوق و نظر می رسانند و چاووش نور رقصان و با غریو جان فزای ” دُعِیتُمْ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ ” ، راهیان ، کاروان حضور را به حرکت فرا می خوانند و دلدادگان تشنه دیدار یار با توشه های پرطراوت تقوی و شور وصال به کاروان طالبان سالک در می آیند و عزم جزم کرده اند تا پایکوبان منازل مهیب شیطانی و پرتگاههای دهشتناک گناه را پشت سر گذارند و در منزل جاودانه ” لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ ” سر بر پای یار گذارند و نفس و تعلقات را برخی قربانی کنند و عهدی را که با یار بسته اند با تمام وجود به تکرار در آورند و با پلکهای پرازاشک شوق دیدارعرضه دارند .
ماه رمضان شد ، می و میخانه بر افتاد                عشق و طرب و باده به وقت سحر افتاد
افطار به می کرد برم پیر خرابات                      گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد
با باده وضو گیر که در مذهب رندان                 در حضرت حق این عملت بارور افتاد

شعر از امام خمینی (ره)

…………………………………………………………..

* معلم فداکار گرمی

برچسب‌ها:, , ,

نظرات بسته شده است.