موسوی لاری: رقیب جدی است؟ |
تازه هاي خبر :
قانون عجیب سرویس بهداشتی در اسکاتلند
بزرگراه پارس آباد – سربند در خرداد ماه ۱۴۰۰ به بهره برداری میرسد
وضعیت کرونایی شهرستان پارس آباد مغان نیازمند توجه ویژه است/ ۷۰ درصد جامعه هدف منطقه غربالگری شدند
آغاز دومین جلسه رسیدگی به اتهامات رییس پیشین سازمان خصوصی سازی
مشکل تامین آب ناحیه صنعتی پارس آباد مرتفع میشود
شنبه ۲۰ بهمن ۰۳
موسوی لاری: رقیب جدی است؟
سیاسیون در هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا مدتها است که از فواید گفتوگو و تعامل میگویند. اما هرچه هست بیشتر حرف بوده نه عمل. تکثر آرا در میان هر کدام از جریانهای سیاسی از یکسو و تقسیمبندی تاریخ جمهوری اسلامی به قبل و بعد ٨٨ توسط برخی اصولگرایان از سوی دیگر مانع از آن شد که فعالان عرصه سیاست بتوانند رویای گفتوگو را واقعی کرده و سر یک میز بنشینند. جریان اصلاحطلب نیز اگرچه بهجد هوادار گفتوگو است و از هر پیشنهادی در این باره استقبال میکند، اصرار دارد که باید برخی حوادث را به فراموشی سپرد. همین است که ایده گفتوگوی ملی فراتر از حرف نرفته است. اظهارات و مواضع برخی چهرههای شاخص و قدیمی اصولگرا در ماههای اخیر اما این امید را ایجاد کرده که ممکن است آنها دست از شرط و شروط گذاشتن بردارند. نمونهاش حرفهای محمدرضا باهنر که حساب سیدمحمد خاتمی را از کاندیداهای محصور انتخابات سال ٨٨ جدا میکند یا اظهارات صفار هرندی که معتقد است دو کاندیدای اصلاحطلب انتخابات آن سال با خارجیها نشست و برخاست نداشتهاند. بدون شک همین دو اظهارنظر دلیل نمیشود که گفتوگوهای مورد نظر به زودی انجام شود زیرا چند سالی است که هرازگاهی اینچنین امیدوار میشویم و خبری هم از گفتوگو نیست.
برخی اصولگرایان از جمله مرحوم عسگراولادی تلاشهایی در این زمینه داشتند اما هرچه بود راه به جایی نبرد به همین خاطر هم بود در آستانه انتخابات مجلس دهم یک بار دیگر حرف از ضرورت گفتوگو به میان آمد. اصلاحطلبان پرچمدار بودند و تاکید داشتند که تعامل تنها راهحل مشکلات کشور است. اصولگرایان اما گوششان بدهکار نبود و این حرفها را آنطور که باید جدی نگرفتند. انتخابات ریاستجمهوری اخیر و پیروزی دوباره حسن روحانی یک بار دیگر بحث گفتوگوی ملی را داغ کرد، چنانکه برخی اصولگریان حرف از ضرورت آن بزنند. مثلا غلامرضا مصباحی مقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز در یک نشست خبری از آمادگی این تشکل سیاسی- مذهبی برای گفتوگو با مجمع روحانیت مبارز خبر داد. این اعلام آمادگی به سرعت مورد استقبال اصلاحطلبان قرار گرفت. به عنوان نمونه حجتالاسلام مجید انصاری در گفت وگو با «اعتماد» تاکید کرد که این گفتوگوها میتواند بسیار مفید باشد.
آیتالله موحدیکرمانی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز اما برای چندمینبار حرفهای مصباحیمقدم را تکذیب کرد و آب پاکی را روی دست منتظران گفتوگو ریخت. با این وجود اظهارات صفار هرندی مبنی بر اینکه « بنده از کسانی هستم که میگویم پیش از وقوع فتنه بین سران فتنه و دشمنان نشست و برخاستی نبوده و برای آن نیز سندی نداریم» یا حرفهای باهنر مبنی بر اینکه «سید محمد خاتمی را جزو سران فتنه نمیدانم و از گفتوگو میان این دو جریان سیاسی کشور استقبال میکنم» نشان میدهد برخی از اصولگرایان در تلاش هستند تا فضا را برای عملی شدن گفتوگوها آماده کنند. اصلاحطلبان نیز پذیرای این همنشینی و هماندیشی خواهند بود.
نتیجه پشت کردن به افکار عمومی
تغییر رویه برخی از اصولگرایان در شرایطی که هنوز هم برخی رسانههای تندرو این جریان در تلاشند تا با نبش قبر اظهارات برخی اصلاحطلبان در سال ٨٨ آب را گلآلود کنند؛ این سوال را ایجاد میکند که چه موضوعی سبب شده کهنهکارهای اصولگرا گامی در جهت تعامل برداشتهاند و همزمان کانالهای تلگرامی تندروی اصولگرا سراغ برخی اظهارات متهمان دادگاههای سال ٨٨ رفتهاند؟
عبدالواحد موسویلاری، وزیر کشور دولت اصلاحات معتقد است جریان اصولگرایی در دوازده سال گذشته از سیاست حذف استفاده کرد و نتیجه این عملکرد شکست در تمامی انتخاباتهای دهه ٩٠ بود. او اگرچه هنوز هم در مورد جدی بودن اصولگرایان برای گفتوگو تردید دارد، در گفتوگو با روزنامه اعتماد در این خصوص گفت: «بعضی از عقلای اصولگرا از نوعی گفتوگو، تفاهم و یافتن مشترکات صحبت میکنند. اگر با نگاه خوشبینانه به این موضوع دقت کنیم اتفاق خوشایندی است. اما نکته اساسی آن است که جریان اصولگرایی به ویژه افراد عاقل و خردورز این جریان به این نتیجه رسیدهاند که با طیف وسیعی از مردم ایران که علاقهمند به اصلاحطلبی هستند درگیر شدهاند و نتیجه این درگیریها پشت کردن افکار عمومی به جریان اصولگرایی بوده است.»
وی افزود: «من معتقدم ۶٠ تا ۶۵ درصد جامعه طرفدار اصلاحات هستند. اصولگرایان پس از بررسی عملکرد خود متوجه شدند که با این ۶۵ درصد از جامعه دچار درگیری و تنش بودند و به همین دلیل است که مردم در انتخاباتهای مختلف به صورت قاطع به آنها نه گفتهاند.»
موسویلاری در حالی درک واقعیت در مورد بدنه اجتماعی اصلاحطلبان را دلیل تغییر رویکرد جریان رقیب میداند که محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران نیز با او همنظر است و از ضرورت به رسمیت شناخته شدن هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب سخن میگوید. او در گفتوگو با «اعتماد» گفت: «عمدهترین موضوعی که میتواند ملاک و موضوع گفتوگو باشد به ویژه از جریان اصولگرایی آن است که هویت سیاسی و موجودیت رسمی آنها را در سپهر سیاسی به رسمیت بشناسند. یکی از مشکلات اصلی که بین این دو جریان وجود داشت آن بود که به ویژه در دوران پس از رحلت امام جریان اصولگرایی به اعتبار برخی تندرویهایی که از سوی جریان چپ سیاسی رخ داد، به طور کلی جریان اصلاحطلب را در سپهر سیاست به رسمیت نشناخته و موجودیت آنها را زیر سوال برد و خواست نشان دهد جریان وفادار به انقلاب تنها اصولگرایی است و این افترایی به اصلاحات بود. با وجود تمام فشارهایی که داشتند، به خودشان ثابت شد جریان اصلاحطلب که ریشه در انقلاب دارد یک جریان پایدار و ذاتی و غیرقابل حذف است.»
تیغ کند حذف
فعالان سیاسی اصلاحطلب اصرار دارند که نگاه حذفی نتیجه خوبی نخواهد داشت. به زعم آنان گفتمان اصلاحطلبی حذف شدنی نیست و در عین حال باید پذیرفت که اصولگرایان نیز در بدنه جامعه آرای خود را دارند. اصولگریان نیز که با نگاه غلط یعنی نگاه حذفی چند سالی را گذراندهاند اکنون دیگر میدانند که این راه به جایی نمیرسد و از همانجایی که هستند باید به سوی تعامل و آشتی ملی بازگردند. موسویلاری با اشاره به اینکه شکست اصولگرایان در انتخاباتهای اخیر در استقبال آنها از گفتوگو اثرگذار بوده است، گفت: «آنها در انتخاباتهای اخیر از ابزار حذف استفاده کردند اما شاهد بودیم به مرور زمان این تیغ حذفکننده کندتر شد. نمونه آن انتخابات مجلس و شوراهای شهر بود که آقایان مانند گذشته و بلکه چهرههای سرشناس اصلاحطلبان را رد صلاحیت کردند اما اصلاحطلبان در یک سنجش درست و دقیق از موجودی خود، افرادی را گزینش کرده و به مردم معرفی کردند و نتیجه انتخابات از اقبال کامل مردم به جریان اصلاحات پرده برداشت.»
به گفته وی، «اصولگرایان در جمعبندی خود به این نتیجه رسیدند که به جای خصومت و حذف، باب گفتوگو را باز کنیم. اگر در این موضوع جدی باشند کار مفیدی برای کشور انجام دادهاند و جامعه را چند پاره نمیکنند. ما نیز نشان خواهیم داد که در ایران جریانهای سیاسی میتوانند زیر یک سقف قرار گرفته و درباره موضوعات مختلف صحبت کنند و در عین حال اختلاف سلیقه نیز با یکدیگر داشته باشند.»
نقش احمدینژاد در تغییر رویه اصولگرایان
جریان اصولگرا اما غیر از شکست در چند انتخابات، شکست دیگری را نیز تجربه کرده است. همان شکستی که پیشتر آن را پیروزی تلقی میکردند. رفتارهای اخیر احمدینژاد به آنها ثابت کرد که در حمایت از او اشتباه کرده بودند. این اشتباه را نمیتوان جبران کرد مگر آنکه در انتخاباتهای پیش رو قویتر ظاهر شد و موفقتر باشند. موفقیت در این عرصه نیز ممکن نیست مگر اینکه از در تعامل در آمده و با جریانهای سیاسی دیگر همکاری کنند. در غیر این صورت حتما بازهم شاهد ائتلاف و همکاری نیروهای میانهرو اصلاحطلبان و نهایتا شکست خودشان خواهند بود. موسویلاری از جمله اصلاحطلبانی است که اعتقاد دارد رفتارهای اخیر احمدینژاد حامیان دیروز او را به تعامل با جریانهای سیاسی دیگر ترغیب کرده است. او در این باره گفت: « اصولگرایان عاقل به محاسبه عملکرد خود پرداخته و شاهد بودند که هزینه ندانمکاریهای دوره احمدینژاد را پرداخت میکنند. هرچه فاصله جریان اصولگرایی از اصلاحات بیشتر باشد در اذهان عمومی وابستگی اصولگرایی به جریان احمدینژاد بیشتر است. بنا بر این برای آنکه خرج خود را از احمدینژاد جدا کنند و بیش از این هزینه حمایت از احمدینژاد را پرداخت نکنند این تصمیم را گرفتند. برخی از افراد این جریان میگویند از احمدینژاد تبری جستهایم. این تبری جستن چیزی را عوض نخواهد کرد. برخی از این افراد هشت سال با جان و دل از این آقا حمایت کردند حال این تبری جستن چه نتیجهای خواهد داشت؟ افراد دیگری که در این جریان حضور داشته و عاقلتر نیز هستند مانند آقای باهنر میگویند اگر بنا باشد قدر مشترکی باشد، میان ما و جریان اصلاحطلب است که ریشه در انقلاب داریم و نمیشود تا پایان مسیر را با احمدینژاد رفت. آنها متوجه شدهاند که با احمدینژاد نمیتوانند تا پایان مسیر همراهی کنند زیرا هزینه این همراهی گزاف خواهد بود بنابراین تصمیم گرفتهاند خرج خود را از احمدینژاد جدا کنند. نخستین گام جریان اصولگرایی برای این جدایی از احمدینژاد، گفتوگو با اصلاحطلبان است که البته نشان میدهد این جریان در مسیر عقلانی قرار گرفته است.»
آمادگی کارگزاران برای گفتوگو
حال که برخی از چهرههای نسبتا میانهرو اصولگرا با اصلاحطلبان همنظر شده و از ضرورت گفتوگوی ملی میگویند، سوال اینجاست که چطور باید از مرحله حرف عبور کرد و به عمل رسید. محمد عطریانفر با تاکید بر اینکه « نفس پیشنهاد برای گفتوگو یک پالس مثبت برای پذیرفتن این امر است که برای این هویت یک ارزش قایلیم» در این باره گفت: « باید بتوانیم بین دو اندیشه سیاسی یک باور مشترک به وجود بیاوریم که هر دو جریان در راستای منافع ملی موضع واحد دارند اما به اقتضای زبان خود موضوعاتی را مطرح میکنند. طبیعی است در ادامه این روند اگر این گفتوگوها ادامه پیدا کند، میتواند به جزییات ورود کرده و چالشهارا برطرف کنند.»
وی افزود: «وقتی که یک سوءتفاهم بزرگ به وجود آمده نمیتوان انتظار داشت این گفتوگوها یکشبه آغاز شود. در گام چنین نظریهای مطرح میشود گام بزرگی است. وقتی این ایده فراگیر شد، راههای عملیاتی آن سخت نیست اما برای عملی شدن این ایده نیاز به صبر وجود دارد. از این جهت نباید توقع داشت بلافاصله پس از طرح ایده عملی شدن آن را ببینیم.»
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران با بیان اینکه کارگزاران همواره یک نهاد سیاسی معتدلی بوده است، از آمادگی حزبش برای ورود به این گفتوگوها و پیشقدم شدن خبر داد و گفت: «موضوع اتفاقات سال ٨٨ موضوع روز نیست اما میتوان درباره آن گفتوگو کرد. اتفاقات تلخی در سال ٨٨ افتاد اما آن جریان نسبتی با اصلاحات ندارد و برچسب براندازی که جریان رقیب به اصلاحطلب داد اصلا درست نیست. همه شخصیتهای برجسته اصلاحطلب وفاداری خود را به نظام ثابت کردهاند و حتی روحی از براندازی در میان اصلاحات وجود ندارد. بسیاری از چهرههای اصلاحطلب در سال ٨٨ به زندان افتادهاند و هزینه دادند اما هیچگاه تهمت براندازی را قبول نکردند.» گفتوگو با چه کسی و در مورد چه چیزی؟
به فرض اینکه اصلاحطلبان و اصولگریان در مورد عبور از ٨٨ یا ماندن در آن به توافق برسند و گفتوگوی ملی عملیاتی شود، باز هم یک سوال باقی است. باید در مورد چه چیز گفتوگو کرد؟ موسویلاری در پاسخ به این سوال گفت: «مسائل مشترک و منافع ملی. حرف مشترک میان اصلاحطلبان و اصولگرایان زیاد است. اگر ما اساس گفتوگو را مصلحت ملی قرار دهیم، هرآنچه به مصلحت ملی مربوط میشود قدر مشترک ما خواهد بود. ما همواره از گفتوگو استقبال کرده و میکنیم اما باید دید اصولگرایان چقدر در عملی شدن این گفتوگو مصر هستند.»
نکته قابل توجه بعدی در مقوله گفتوگوی ملی این است که چه کسانی باید سردمدار انجام گفتوگو باشند؟ موسویلاری اشاره باهنر به سید محمد خاتمی را نشانه این دانست که جریان اصولگرا میزان اثرگذاری او را پذیرفته است. وی در این باره گفت: «آقای خاتمی در دوران پس از انقلاب همواره نماد گفتوگو، تفاهم، حل گرههای مختلف اداره کشور از طریق تبادل نظر بوده است. نمونه آن موضوع گفتوگوی تمدنهاست که نمادی از تفکر ایشان برای حل مشکلات و بحرانهاست. ایشان معتقد است به تعداد افراد حاضر روی کره زمین اختلافسلیقه وجود دارد اما مجموعههایی که در یک کشور زندگی میکنند قدر مشترکی دارند که درباره آنها میتوانند صحبت کنند. این حرف را آقای خاتمی مرتبا تکرار کرده است و جریان اصولگرا نیز امروز به این نتیجه رسیده است. جریان اصولگرایی اگر واقعا میخواهد گفتوگو کند باید بپذیرد یکی از افرادی که باید در گفتوگوها حاضر باشد آقای خاتمی است. دلیل این حضور، نفس کارساز آقای خاتمی است که در افکار عمومی وجود دارد. تجربه تلخ ١٢ ساله حذف، تجربه ناموفقی در مجموعه اصولگرایی بوده است از این رو اصلاح رفتار خود را در پیش گرفتهاند.»
گفتوگوی ملی با مختصاتی که ذکر شد یعنی با حضور بزرگان و معتدلان هر دو جریان سیاسی و صحبت در مورد موضوعاتی که مصالح و منافع ملی را محقق میکند، این روزها مورد خواست سیاسیون در هر دو جریان است و اظهارات اخیر اصولگرایان روزنه امیدی برای تحقق آن است. استقبال همیشگی اصلاحطلبان از این گفتوگوها نیز نقطه امیدوارکننده دیگری است.