تاريخ انتشار :شنبه 2 آوریل 2016.::. ساعت : 5:11 ب.ظ
فاقدديدگاه

این کتاب را بخوانید/بازی های روانی مردم/چگونه درروابط اجتماعی فریب نخوریم

حال و روز امروز منطقه خودم (مغان ) انسان را یاد بازی های دوران کودکی می اندازد .بازی های کودکانه با همه سادگی هایش مفاهیم تربیتی وسیاسی بسیارعمیقی دارد .از “گرگم به هوا گرفته” تا  “دوستم تورا کی برد” (یولداش سنی کیم آپاردی؟).

هر چند مفاهیم مستتر درآنها ناشی از الگوی زندگی ارباب – رعیتی آن زمانها بوده اما با مقایسه اثرات آن بر روی رفتار فردی و نحوه تفکروعمل عده ای ازمردم و بالطبع سیاست پیشگان ،خاصه در ایام انتخابات، بر آن شدم تا کتابی را تحت عنوان “چگونه درروابط اجتماعی فریب نخوریم” (بازی های روانی مردم) /ازاقای دکتر علی شمسیا معرفی نمایم شاید موثرواقع شود:

انسان هدف گرا, برای رسیدن به هدف خود, اگر راه اخلاقی و قانونی پیدا نکند, به راه های غیر اخلاقی و غیر قانونی قدم می گذارد و اگر از آن طریق نیز به اهداف خود نرسد که نمی رسد, این عقده ها کجا فرود خواهند آمد!؟

بسیاری از مردم از تخصص و ماهیت قابلیت های روانشناسان،جامعه شناسان و زبان شناسان و دیگر متخصصان مربوطه آگاهی و اطلاعات کافی ندارند و نمی دانند که رفتارها و بازی های شان قابل تحلیل و اثبات است، اما بعضی از سیاستکاران معتاد به توجه، از مخاطبان ساده لوح خود یارگیری می کنند تا دمی دیگر در قدرت باشند و یا وارد قدرت شوند .توجهی به سخن درست و حق نمی کنند و اگر لازم باشد، با تمام بی رحمی منتقد را سر به نیست و خفه می کنند.

دکترعلی شمسیا در کتاب”بازی های روانی مردم” به زیبایی و شفافیت, به بیش از 200 بازی های روانی ساخته و پرداخته است. نگارش حرفه ای این کتاب, باعث خواهد شد که حتی, افرادی که زیرکانه میل به شناخت مردم دارند, تا به وسیله آن شناخت, بهتر و آسان تر بتوانند انواع و اقسام بازی های روانی را فرا گیرند نیز در جهت صحیح و سالم هدایت شوند. مطالعهء این کتاب برای سلامتی شما و جامعه و فرزندان ما مفید است.

زمانی که بازی بین یک زن و شوهر انجام می شود, با کمی تجزیه و تحلیل در خور ردیابی و شناسایی است, اما زمانی که بازی روانی از حد و مرز دو و سه نفر بالا می رود, سرنخ بازی گم می شود و این بازی, چندین حلقهء مفقود پیدا می کند, که پای افراد بسیار نامرئی که در سایه حرکت می کنند, پیدا می شود.

کودکان بازی های روانی را از یکی دو نسل قبل یاد می گیرند و در بزرگسالی, به یکی دو نسل بعد با تعدادی حذف و اضافه ها منتقل می کنند.مثلا احتمال دارد شکل بازی ها با توجه به شرایط اجتماعی عوض شده, یا روش بازی ها مدرن تر شود. در هر خانواده چندین بازی حاکمیت و تسلط دارد.

بسیاری از خانواده ها, بازی ها را جزو هوشمندی و زرنگی خود در جامعه می دانند و زمانی که دور هم جمع می شوند, فوت و فن و ظرافت های آن را به هم یاد می دهند, از شاهد مثال های خود تعریف می کنند, قهقه سر می دهند و آنها را جزو امتیازهای رفتاری خود می دانند.

خانوادهء بدبین,قطعاً کودک را با بازی هایی آشنا می کند که مثلا به مردم اعتماد نکنند و معتقدند که مردم بدذات, پست و شریرند و حقشان است که به آنها ضربه بزنیم و افراد را در ذهن خانوادگی شان قصاص پیش از جنایت می کنند. خانواده ای که با تملق و چاپلوسی به اهداف خود می رسد, به طور حتم به فرزندان خود روش های فریب دیگران و روش های مدرن پاچه خواری را آموزش می دهد. خانواده از این راه, فرزندان خود را به سمت ها و منصب های اجتماعی گوناگون هدایت می کند. و سمت هایی که از این راه به دست آمده باشند-بسیار خطرناک خواهند بود.

من با اجازهء نویسنده  بخش هایی از ده مورد هر چند بسیار کوتاه و مختصر را در این صفحه منتشر می نمایم:

1- بازی ننه من غریبم :در این بازی فرد سیاست پیشه خود را غریب معرفی میکند با مظلوم نمائی احساسات مردم را برانگیفته و با توجه به اینکه ما انسانهایی ترحم پیشه و غریب نواز هستیم ،دست روی این نقطه ضعف گذاشته و به اهداف خود میرسد .

2- اسب تروا

اسب تروا, یک واژه کلی برای توصیف بیشتر بازی های روانی است.داستان اسب تروا بدین صورت است که,سربازانی تلاش کرده بودند تا قلعه ای را فتح کنند,ولی پس از چندین حمله فرماندهان به این نتیجه رسیدند که یک بازی روانی راه بیندازند.اسبی چوبین ساختند,درون آن را خالی گذاشتند و سربازان را در درون اسب چوبی قرار دادند و آن اسب را پیشکش کردند. کسانی که درون قلعه بودند,بسیار شادمان بودند,آن را با خوشحالی پذیرفتند و به درون قلعه بردند. اما سربازان درون اسب چوبی,زمانی که احساس کردند وارد قلعه شده اند,درها را باز و به سربازان دشمن حمله کرده,قلعه را فتح نمودند.در واقع اسب تروا- این هدیه پیشکش,یک بازی روانی و نیرنگ بود.ظاهر داستان و حرکت,زیبا و معقول بود,اما هدف,نیرنگ و فتح قلعه بود.

عده ای در زندگی, هدفشان تصرف اموال, عشق و مالکیت فرهنگ دیگران است. در ظاهر امر,خیلی ها نمی توانند به راحتی به نتیجه برسند. به همین دلیل تصمیم می گیرند, رنگ عوض کنند. حرف های شان, بوی ظاهرسازی و ریاکاری می دهد,آنها با کادو و هدیه دادن و ده ها عنوان زیبا, کارهای خود را پیش می برند. زمانی که فردی چرب زبانی می کند زبان خوشش, اسب تروای آن فرد است تا خود را به مقاصدش برساند. فرد, حرف هایش را در قالب واژه های تحریک کننده و احساساتی بیان می کند. اسب تروا گاهی مقررات, آیین نامه و یا نام های دهان پرکن, از قبیل دکتر و مهندس است.

3- گربه را دم حجله کشتن:

این بازی از من والد خشن و حسود صادر می شود.او سعی دارد در همان برخورد اول به طرف مقابل, قدرت و موقعیتش را تفهیم و اثبات کند. هر گروه یا فردی می تواند از این بازی استفاده کند, مانند داماد یا عروسی که در همان روزهای اول زندگی,سخت گیر و خشن می شود تا به زوج خود اثبات کند که باید روی حرف های او حساب کند و دست از پا خطا نکند. یا حکومتی که با برخوردهای امنیتی و پلیسی, ترس در دل مردم می اندازد تا مردم از سایه خود هم بترسند. قانون بازی این است که گربه دم حجله کشته شود تا عروس حساب کار دستش بیاید. همه چیز بر وفق مراد او است و “ترس” حاکمیت دارد. کسی نفس نمی کشد. من والد ادبیات سخن گفتن مهربانانه را ندارد. یک عمر عادت کرده که, با موضوعات اطراف خود بر خوردهای چکشی بکند. باید گوش آدم ها را کشید, انسان ها همان حیوانات اند که باید رانده شوند و گوششان در همان دم پیچانده شود. هر فکر تازه ای را باید در نطفه خفه کرد.

4- خر را به عروسی بردن

من والد همیشه می خواهد از دیگران سوءاستفاده کند. اگر می خندد یا شیرین زبانی, ناز و نوازش و پول خرج می کند, می خواهد از من کودک نهایت بهره کشی را بکند. او خرج الکی برای کسی نمی کند. نان برای رضای خدا به کسی قرض نمی دهد. او می خواهد بدهد که بیشتر دریافت کند.اگر دیدید من والد تکریم و اکرام کسی را می کند, مطمئن باشید یک بازی در می آورد.

5- صاحب خر را روی خر ندیدن

این بازی مخصوص من والد گستاخ, که قدرناشناس و ناسپاس است. او اصولاً بعد از مدتی که با موضوعی درگیر می شود, صاحب آن ملک و مال را در نظر نمی گیرد و او را نمی بیند. شاگردی پیش استادی دوره می بیند, بعد از مدتی ماهر می شود و در موقعیت هایی که ظاهر می شود,نامی از استاد خود نمی برد و خود را مبدع آن نظر می داند. من والد اصولا عادت دارد مالکیت هر چیزی را به نام خودش ثبت کند. من والد جاه طلب است,سعی می کند خود را قهرمان هر موضوعی بداند,حتی أن قدر گستاخی دارد که چشم در چشم می ایستد و مالکیت مادی و معنوی طرف مقابل را نفی می کند.

6- نوشدارو بعد از مرگ سهراب: راه کارها و پیشنهاد هایش را زمانی ارائه می کند, که دیگر دیر شده است.

7- اٌنا شریک : در هر شرایط مطلوبی حاضر می شود و ادعای ارث و میراث می کند و…

8- استخوان لای زخم گذاشتن: این بازی کار من والد کینه توز است که قصد دارد, با استفاده از این بازی روانی, برای مدت زیادی دیگران را آزار و اذیت کند. این افراد, خیلی از مسائل و مشکلات زندگی دیگران را ناتمام می گذارند و نمی خواهند که مشکلات  به این زودی ها حل شود. من بالغ معتقد به حل مسئله است, اما من والد به انتقام فکر می کند, تا زمانی که نابودی طرف مقابل را ببیند. کینهء این افراد اصطلاحاً شتری است. من والد کینه توز می خواهد که برای طرف مقابل, خاطره های روانشناختی بدی بر جای گذارد, تا هر زمان که فرد به یاد این موقعیت می افتد, رنج بکشد.

مثال: بهنام, فردی بسیار خسیس و مادی است. او معتقد است به- راحتی از چیزی نباید گذشت. از این رو هیچ وقت کار مردم را تمام و کمال راه نمی انداخت, همیشه یک قسمت از کار را ناتمام نگه می داشت و به اصطلاح خودش همیشه یک تیر در صندوقچه داشته. او همیشه در کارها و رابطه هایش سعی می کرد, یک احساس گناه و پشیمانی, برای طرف مقابل ایجاد کند و به هیچ وجه حاضر نمی شد که عذر او را ببخشد تا فرد همیشه احساس بدی از خودش داشته باشد. او در یک تقسیم ارث, پنج سال چند نفر را به دنبال خود می کشید و حاضر نمی شد که مشکل را, به سادگی حل کند. من والد معتقد است, که هر کس باید تا ابد به او تاوان پس بدهد.

9- دانه پاشیدن: این بازی از آن من والدی است که می خواهد طعمه بگیرد, از این رو همه ظواهر کار را آماده کرده, هدیه می دهد,پول خرج می کند و با تبلیغات نقش انسان های مهربان را بازی می کند. قربانی و طعمه هم کم کم به او اعتماد کرده, چون من والد خود را شخصی مثبت و دلسوز معرفی کرده است و با تعریف و تمجیدی که از طعمه می کند, او را به تله می کشاند و طعمه هم خوشحال که شانس به او رو کرده است. او هر کاری که بتواند انجام می دهد تا دل او را بفریبد.

10- ناامید کردن : من والد می خواهد به هر طریقی که شده, انگیزه حرکت و پیشرفت را در دیگران کور کند. او خوشش نمی آید رقیب و یا اطرافیانش رشد کنند. هنگامی که کسی,حرکتی یا پیشرفتی می کند, داستانی سر هم می بافد و می گوید, نبوغ یا حرکتی کوچک ولی در خور توجه از خود نشان می دهد, ناخودآگاه و گاهی هم خودآگاه, وسط می پرد و اظهار نظر می کند که: بله با یک گل بهار نمیشه و … یا خیلی ها دو تا شعر و داستان گفتند, اما بعد پشیمان شدند! من والد با طرح این بازی, هدف کور کردن انگیزهء فرد را دارد.

کتاب بازی های روانی مردم –  قیمت: 14,000تومان موجود در دیجی کالا

گرد آوری: غلامرضا آورند

برچسب‌ها:, ,

نظرات بسته شده است.