تاريخ انتشار :سه‌شنبه 18 ژانویه 2011.::. ساعت : 12:50 ب.ظ
فاقدديدگاه

چرا مدیران نا لایق نمیتوانند درست بیندیشند؟

2- مدیران نالایق چون وجدان اخلاقی مسخ شده ای دارند فلذا از استاندارد ومنطقی عمل کردن متضرر می گردند ودراین راستا تناقض در گفتار وکردار به یکی ازرویه های غیر قابل اختفاء بدل می شود طوریکه براحتی برحقایقی واحد ویا مواردی باطل تفاسیر سلیقه ای می نمایند وبخاطر همین ویژگی نیز حاضرند حتی مبانی اعتقادی جامعه را بخاطر مصالح ومطامع خود به حراج بگذارند وبا گفتار واعمال متناقض خود بسترهای اعتماد عمومی را ویران سازند.

3- مدیران نالایق حاصل تبانی مادی ویا اعتقادی غلطی هستند که تمایل افراطی به فرقه گرایی وخرده فرهنگ سازی تبه کارانه دارند فلذا ازاندیشه والای انسان بودن واقعا” محرومند ودرشکل انسان مواقعی حاضرند از موجودات پست نیز فراتر روند ودراین راستا اگر حیوانات به تعقیب رقیب تا دور کردن از حیطه خودی اقدام می کنند اینها تانابودی کامل رقبا طرح وبرنامه می ریزند ولو اینکه درحریم آنها نیز جای نگرفته باشند .

4- مدیران نالایق حوصله کنار آمدن ویا ترمیم وتعمیر عوامل انسانی خودرا ندارند ودراین راستا تنها به تعویض مهره ها اعتقاد دارند وبخاطرهمین شاخصه نیز حتی به عوامل زیرمجموعه تیمی خودنیز به دید سود وزیان می نگرند وهروقت احساس کنند مهره ای به دلایل بیداری – واعتقاد به معیارهای ثابت اخلاقی مقاومت می کنند زود از صفحه شطرنج حذف می نمایند ودرچنین اوضاع واحوالی بجای ترویج ملاکهای اخلاقی ثابت وانسانی معیارهای غیراخلاقی سود جویانه لحاظ می گردد ونتیجه چنین رویکردهای افزایش آمار خودکشیها – بیماریهای روانی وازهم تنیدگی روانی در آحاد جامعه خواهدبود چراکه هرکسی را قدرت سازگاری با تیم تبه کار اینها نباشد مثل آب خوردن به مفاسدی ناکرده متهم خواهند نمود.

5- مدیران نالایق زائیده هیاهوسالاریها وموج سواریها هستند وبه همین خاطر نیز علاقه وافری به وارونه جلوه دادن ظاهر وباطن خودهستند یعنی در مجامع حرفهایی می زنند که خودشان به آن پایبند نیستند وبهمین لحاظ نیز بافنوتیپی ارزشی ژنوتیپ لائیک خودرا پوشش می دهند.

6- برای مدیران نالایق مهم حفظ وضع موجود خودشان است وآنها اعتقادی به خدمتگزاری ندارند وبلکه درمحافل خصوصی خود برعلیه مردم هم خطابه می کنند وآنها را متهم به قدرنشناسی می نمایند انگار واقعا” خدمتی هم انجام داده باشند! ودراین راستا درظاهر خودرا خدمت گذار مردم ولی درباطن اعتقادی به مردم سالاری ندارند واگراز مردم سالاری نیز سخن به میان آورند منظورشان هیاهو وفریبکاریهای جاه طلبانه می باشد.

7- مدیران نالایق ازلحاش شخصیتی نیز مشکلمدارهستند وتمایل شدیدی به توهم گرایی وهذیانهای مرضی دارند فلذا مثل آب خوردن منتقدان ومخالفان تفکر غلط خودرا متهم به توطئه ونفوذ می نمایند چراکه خود شخصیت پارنوئیایی دارند وبراین اساس نیز از خشم وخشونت خوششان می آید .

8- مدیران نالایق مهره های تحقیر شده ای هستند که برای تصدی مقامی وجایگاهی ناچار به پذیرش تحقیر گشته اند فلذا با زیر مجموعه نیز براین اصل رفتار می کنند وبرای تحقیرانسانهایی افرادی را اجیر می کنند وبرای خود دنیای از تحقیر زیرمجموعه را تصور می نمایند تا بدان طریق مشکل روحی خودرا مجاب نمایند.

9- مدیران نالایق برای کنارآمدن با مشکلات مدیریتی ناچارند تئوریسنها ومشاورانی بارویکرد مجرمان سیاسی اسخدام نمایند وبعبارتی خود عروسکی دردست مشاوران نالایق ومجرم تیز هوش هستند وبهمین خاطر نیز توان جابجایی ویا عزل وبرکناری برخی اززیر مجموعه راندارند ولو فساد آنها خیلی بارز باشد ودرچنین شرایطی مدیران نالایق شگرد اصلیشان فرافکنی مشکلات است وبا اتهام موج سوارانه تلاش می نمایند ضعفهای خودرا پوشش دهند.

 

 

خلاصه کلام اینکه مدیران نالایق محصول تحقیر وعقده های سرکوفته ای هستند که چشم بصیرتشان را ازدست داده اند وتنها باوارونه جلوه دادن حقایق وکارکردهای متناقض ذلیلانه برطبل هیاهو می کوبند وبا زبان نرم وچرب خودشان وبا دستمالهای ذلت و بردگی تنها به صباحی خوش می اندیشند تا برای محدود زمانی هم که شده باطن حیوانی خودرا درشکل انسان نشان دهند

 

 

 

نظرات بسته شده است.